احوالات رونی جون + باغ بابایی ...
طلاخانومم امروز برای هواخوری نهار رو رفتیم باغ بابایی. شما هم همچنان هم اسهالی و هم خیلی بی اشتها. برای اسهالت که فردا حتما میریم برای کشت مدفوع . آفت دهنت هم که خداروشکر با اون محلوله که هر دفعه کلی با جیغ و داد باباحجت برات میزنه خیلی بهتر شده. ولی همچنان خیلی بی اشتهایی و عملا هیچی نمیخوری. شیر که انقدر دوست داشتی شاید در روز کلا ١٥٠ تا هم نخوری. غذا هم که در حد ٣ یا ٤ قاشق با گریه و زاری. امروز یاد قبل مریضیتو و خوب غذاخوردنت افتاده بودم و نشستم یه دل سیر گریه کردم و از خدا خواستم دوباره مثل همون روزا شاداب و پر انرزی و خوش غذا بشی گلم. واقعا اعصابم این روزا خیلی بهم ریختس اصلا نمیتونم شمارو اینجوری ببینم روز به روزم داری لاغر تر میشی ...